کیشستان زیبا

جایی در استان زیبای گیلان

کیشستان زیبا

جایی در استان زیبای گیلان

آلاچیق که تقریبا کار آن تمام شده

سلام

 روز پنج شنبه هفدهم مرداد ماه وشب عید فطر با خانواده رفتیم شمال

پس از یک بازدید مختصر از دریاچه سد خاکی سقالکسار رفتیم کیشستان. منتها رفتیم روستای جیرده وبنزین زدیم واز جاده اتوبان فومن، تقاطع با جاده شفت رفتیم پسیخان در نزدیکی رشت وسپس از محله راسته کنار وسسمس وارد جاده قدیم رشت به ضیابر وآستارا شده وبه کیشستان رفتیم

کار نرده های سیمانی طرح چوب ورنگ آنها تمام شده وخیلی زیبا شده تا روز یکشنبه ماندیم وکارهای زیبا سازی ونصب تعدادی گلدان و گلکاری و لامپهای دیوارکوب وسیم کشی داخلی وخارج  رو انجام دادم، آنهم با اعمال شاقه. مجبور شدم در یکی دو مورد برای سیم ردکردن و نصب جای لامپ دیوارکوب از آلاچیق آویزان بشم یعنی پاها رو تو نرده ها گیر دادم وبا سر آویزان شدم ودریل کاری کردم. فقط کسی یادش نبود عکس بگیره تا ببینید چه کار خفنی بود

به هر حال تعدادی عکس هم دارم که منتشر میکنم:


دوباره روستا

در ادامه مطلب قبلی(در وبلاگ کیشخال بلاگفا) پس از اینکه ساعت حدود14  روستای زیبای سقالکسار و امامزاده آقا سید شریف رو ترک کردم (البته با خرید یک جعبه زولبیا بامیه که قیمتش هم ارزانتر از جاهای دیگه بود- به قیمت کیلویی 5500 تومان -)،آمدم منزل کیشستان . بنده خدا پدر جان روزه بود ومن هم مسافر. خلاصه کمی سیر آفاق و انفس کردیم وخوابیدیم وعکس انداختیم





اشتباه نفرمائید. خربزه نیست. خیار تخمیه. البته شمالیها از گوشتش به همراه چاشنی درار(درال) یا نمک به عنوان میوه هم می خورند. مخصوصا قدیما در روستاها که میوه کمتر بود خیلی استفاده میشد. حتی نگه می داشتند برای شب چله یا وقتی که مهمان می آمد. از تخمش هم به عنوان بذر استفاده میشه
وشب شد وافطاری خوردیم وسپس فیلمهای بی مزه کانالهای یک تا سه وسپس سحری وخوابیدن در آلاچیق زیر پشه بند. اما از پشه خبر چندانی نبود وهوایی به غایت خوب وخنک ولذت بخش.

خوابیدن در کتام که حدود 4 متر از زمین بلند تره

عجب خواب دلچسبی داشتم شب روی بام یعنی آلاچیق یا کتام وچه خنک بود!! یعنی تقریبا یخ کردنی ملس!! جالبه که هوا ابری بود هر دوروز 28 و 29 تیرماه92 وشرجی هم در حد بسیار کم والبته قابل تحمل برای ما. روز بیست ونهم هم آمدند برای زدن نرده های سیمانی طرح چوب کتام که متاسفانه وقت نداشتم بمانم تا پایان کار. فقط یکی دو عکس انداختم وآمدم تهران به اتفاق پدر.



گل به سر عروس!!!!


هم زیستی مسالمت آمیز خیار وکیوی. ضمنا این 3 تا دونه کیوی تنها کیویهای امسال جوجه نهال کیوی امسال ماست

و روز بعد که شنبه باشه وسپس روز بعدش هم که یکشنبه باشه، قید کار رو زدم وگفتم برام مرخصی رد کنند و کمک کردیم در اصلاح آبیاری قطره ای وبارانی زمین زهرا خانم که علیرغم وجود چاه دارای آب، زمینش تفدیده بود و تشنه

یک تانکر 500 لیتری هم بالای آلاچیق خودم نصب کردم


یک نوع گل که نمی دونم اسمش چیه



یا الله!! نا محرم کم نباشد!! ببخشید که سر زده آمدیم داخل حیاط شما!

مطالب مرتبط قبلی در خصوص روستا و آلاچیق

کوتام یا کتام (Cotam)یا صارا کتام

بچه که بودیم وقتی می رفتیم شمال وروستا، تابستونها توی کتام یا همون آلاچیق که البته از زمین کمی بیش از حد معمول بلندتره می خوابیدیم. انواع یک طبقه یا دو طبقه وحتی بدون طبقه یعنی فقط یک سقف بر روی زمین هم وجود داره. در مزارع کشاورزی هم به عنوان سایبان یا محل نگهبانی برای فراری دادن جانوران هم استفاده میشود.آلاچیقی رو تصور کنید که محل نشیمن دو طبقه داره یک طبقه حدودا نیم متری زمین که محل ناهار خوردن ونشستنهای تا حدودی موقت وبه اصطلاح سرپاییه.

طبقه دوم حدودا در ارتفاع 2 یا2.5متری که معمولا با چند پله یا نردبام(قدیما می گفتند سردی) به اون طبقه می رفتند. معمولا برای خواب شب یا وقتی که مهمون عزیزی می اومد اونجا استفاده می شد. سقف اونهم در ارتفاع بلندتری از جنس کلش یا ساقه برنج بود. متاسفانه امروز کمتر دیده می شه. چرا؟ نمیدونم. عکس باید پیدا کنم وبذارم

خواب در این کتام که از رطوبت ونم هم تا حدودی بیشتر در امان بود بقدری میچسبید که مزش هنوز از وجودم نرفته. مخصوصا که بخاطر پشه در تابستون گرم وشرجی زیر پشه بند می خوابیدیم. صبحها هم که ما بچه ها دیرتر بیدار می شدیم وبزرگترها اومده بودند پائین صبحانه خورده بودند ورفته بودند مزرعه یا مشغول کار دیگری بودند.

وقتی یکی از بزرگترا مثلا خاله جان اکثر بندهای پشه بند رو باز میکرد  واون رو رها میکرد روی صورتمون وما با خارش دلچسب تور پشه بند بر روی صورتمون بیدار می شدیم یا با تلالو رگه ای از آفتاب بر روی صورتمون واحساس گرما بیدار می شدیم می آمدیم پائین وصبحانه می خوردیم(البته بعد ازشستن صورت. بزرگترا می گفتند:اول تی دیم بوشور)

اما روش دیگری برای بیدار شدن من از خواب:

صبح که می شد ومادر بزرگ خدابیامرز ما با کمر خمیده ناشی از کارمفرط شالی کاری از قبل ازطلوع آفتاب بلند می شد ودر حیاط یا صارا(ٌصحرا) می چرخید، حیاط رو جارو میزد، مرغ واردکها رو از لانه در می آورد وبراشون دانه وغذای شب مونده و... می ریخت وصدای مرغ واردکها تا آسمون می رفت ما بیدار می شدیم. اگر این هم کافی نبود وما دوباره می خوابیدیم شاید یکساعت بعد از بوی برنج تازه طبخ شده کته دودی اونهم صبح علی الطلوع روی هیزم در صارا بیدار می شدیم(بوی برنج خوب و دود چوب!!)

اما چرا برنج تازه وصبح علی الطلوع؟؟؟!!! آخه اون موقع ها یعنی 30، 35  سال پیش در روستاها تقریبا نون پیدا نمی شد.(حداقل در روستای ما که نبود) البته گاهی اوقات و بعدا عمدتا صبحها وعصرها صاحب قهوه خانه وتنها مغازه محل با موتور یاماها دودزا وقارقارکش  کیلومترها از روستا می رفت بیرون واز شهر نان بربری رنگ ورو رفته عرق کرده وشل وآویزونی می آورد به روستا که بهش می گفتند نان پیربو(Pirbo) ومردم ندرتا می خردند. حالا این نون صبح روز بعد تا چه حد قابل خوردن بود بمونه(اونهم بدون یخچال وفریزر وبرق واینجور قرتی بازیها)  

به هر حال در اون روستاهای مد نظر ما مردم صبحها هم برنج می خوردن با چای شیرین. آی حال میداد به ما. آی حال می داد به ما. ما که تهران زندگی کرده بودیم ومن تابستونها می رفتم روستا با آنها زندگی می کردم، شده بودم یه پا بچه روستایی. هنوز هم دلچسبتر از اون صبحانه با کته تازه وبوی برنج دودی وچای شیرین واحتمالا پنیر وشیر تازه گاو نخوردم.(به هرکی میگم قاه قاه می خنده حتی بچه های خودم!!). با بوی برنج تازه هیزمی بیدار می شدیم.

...ومن همیشه آرزو داشتم کتام بسازم برای خودم. حالا یکی انواع من دراوردی ومدرنش رو ساختم که طبقه پائینش یک اتاق کامله وبالاش میشه آلاچیق من که البته هنوز هم نیمه تمومه وکلی برام آب خورده.



مطالب قبلی در مورد منزل وآلاچیق


منزل در کیشستان با آلاچیق


البته انشاالله نرده های حفاظ پشت بام که از جنس بتن مسلح طرح شاخه و تنه درختانه بخوره جالب میشه و میشه بهش گفت کتام(Cotam)